در ابتدای بحث بهتر است یک مسئله را در مورد اهمیت بحث تاریخ وسپس اهمیت بحث در

 

مورد اخلاق و در آخر بحث در مورد تاریخ اخلاق را خاطر نشان کنم تا مسئله هر چه بهتر و

 

بیشتر برای عزیزان روشن شود.

 

در مورد اهمیت تاریخ باید بگویم که دو چیز است که بهترین شاهدبرای بشر است و بهترین

 

یقینیات این دو چیزند در علوم انسانی:1 -تاریخ 2- وجدان

 

این دو چیزبه انسان دروغ نمی گویند.تاریخ نوعی بصیرت است برای آدمی و انسان هایی

 

که در گذشته  زیسته اند و تجربیاتی  کسب کرده اند در تاریخ مانند این است که آنان اکنون با

 

ما سخن  می گویند وراههای مختلف را به ما نشان می دهند.کسانی که به  تاریخ اهمیت نمی

 

دهند مانند این است که به گذشته  و  گذشتگان اهمیتی نمی دهند و چشم خود را بر گذشته

 

بسته اند و کسی که چشم  خود را بر گذشته  ببندد  هم اکنون  هم زندگی مطلوبی نخواهد

 

داشت بنابراین این شخص در آینده هم برنامه ای نخواهد داشت.

 

   اما در مورد اهمیت اخلاق و مسائل اخلاقی در شماره ی  قبلی  همین نشریه بحث کردیم و

 

دراینجا  فقط  به همین نکته اشاره کنم که اخلاقیات اصول ثابتی است  برای  همه ی  بشریت  

 

که همیشه   مطلوبند و  برای همه خوشایندند و با فطرت انسان  سازگارند  بنابراین  بحث

 

در این باره بسیار مهم بلکه اهم  مسائل  برای  بشریت است که  اگر نباشد  انسان  و

 

حیوانات تفاوتی ندارند.

 

     اینک اهمیت بحث در مورد تاریخ اخلاق روشن است و با توجه به دو بند بالا پی به این

 

باید ببریم که تاریخ اخلاق از چه جایگاهی  برخوردار است.

 

ما در شماره ی قبلی نشریه و این شماره و شماره های بعدی این را ثابت می کنیم که

 

اخلاقیات از اول  خلقت  آدم ابوالبشر مورد توجه بوده و آن چیزی که تاریخ به ما ثابت می

 

کند این است که همه ی  دین ها و تمدن ها به اخلاقیات جایگاه خاصی قائل بوده اند و هیچ

یک  ازادیان آسمانی یا تمدن ها نبوده اند که اخلاق را بی ارزش بشمارند.

 

   پس از اینکه این را ثابت کردیم بحث اصلی ما آغاز می شود که دیناسلام چه نقشی در

 

اخلاقیات  داشته  و اسلام چه مقامی برای اخلاقیات قائل است؟پیامبر صلی الله علیه و آله و

 

سلم که فرمودند:بعثت لاتمم مکارم الاخلاق چگونه این هدف خود را به پایان رسانیدند و

 

چگونه اخلاقیات کامل می شوند؟

 

   پس هم اکنون به ادامه ی بحث تاریخ اخلاق می پردازیم :

 

روش اخلاقی ایران باستان

ایرانیان باستان نیز به روشهای اخلاقی کاملاً پاینده بوده اند و می توانیم از عبارات ذیل شایستگی اوصاف اخلاقی را نزد آنها کشف نماییم:

«ولی قوانین پارسی ساعی است که شخص را از ابتداء از عمل بد یا شرم آور باز دارد و برای رسیدن به مقصود تربیت مقرر است ... زیرا در پارس دوازده طایفه وجود دارد برای تربیت کودکان، از میان پیرمردان کسانی را انتخاب می کنند که بتوانند اخلاق آنها را نیکوتر کنند ... سرپرست آنها بیشتر روز را با اجرای عدالت مشغول است، زیرا بین کودکان هم اتهام به دزدی و فریفتن و دشنام دادن و سایر تقصیرات روی می دهد. و اگر ثابت شود که کسی مرتکب این نوع تقصیرات شده مجازات می یابد. و نیز به خاطر کسانی که تهمت زده اند مجازات می شوند. یک تقصیر هم که سرچشمه تمام کینه های مردم نسبت به یکدیگر است رسیدگی می شود این تقصیر حق ناشناسی است، که رفیق بی حیایی است و واقعاً هم چنین است زیرا این صفت راهنمای مطمئنی است به طرف هر چیز شرم آور.

آنها به کودکان می آموزند که به میانه روی خو کنند و چیزی که آنها را در این راه تشویق می کند این است که همه روزه می بیند خود بزرگتران هم میانه رو هستند.»

بدون شک اگر مسایل مزبور را تحلیل نماییم به یک عده مسایل اخلاقی خواهیم رسید که در پیشبرد انسان ها به سوی تکامل مهمترین نقش را داراست. و در ضمن معلوم می گردد که مقررات اجتماعی آنها به مسایل حقوقی منحصر نبوده است به این مساله توجه فرمایید که می گوید: تقصیر حق ناشناسی راهبردی است به سوی هر چیز شرم آور. می دانیم که موضوع حق ناشناسی دامنه بسیار وسیعی داشته و از مسایل قابل محاکمه حقوقی گرفته تا موضوعات قابل مسؤولیت وجدانی را در بر می گیرد.

روش اخلاقی در چین باستان

در چین باستان نیز با همین مسایل روبرو می گردیم. ما نمی دانیم که وضع اخلاقی چین پیش از کنفوسیوس چه بوده است. ولی این مقدار می دانیم که این مرد حکیم و دانشمند درصدد ترویج مسایل اخلاقی برآمده است. و مطالب   او برای افراد جامعه چین آن چنان تازه نبوده که باعث مقاومت خشن یا نرم آنها در مقابل گفته های کنفوسیوس شود.

کنفوسیوس مردی حکیم و مصلح و خردمند بود. در سال 551 پیش از میلاد متولد گشت. در دوران زندگانی خود شاید به استثنای تصدی او به مناصب اداری تا وزارت، از پیشوایان قابل اهمیت ترویج اخلاق بوده است. به عنوان نمونه چند جمله از کنفوسیوس نقل می کنیم:

«یوآن زه از استاد (کنفوسیوس) پرسید: تپش ها و اضطرابات وجدانی چیست؟

استاد گفت: اگر کشوری موافق اصول و (روش نیک) اداره شود، حکمران آن جا می تواند پاداش ها و ارمغان ها را بپذیرد و اگر بر خلاف اصول (روش نیک) اداره شود آن حکمران با قبول کردن هدیه ها و پاداش دچار اضطراب وجدانی می گردد.»

مکتب دیگری به نام تائوییسم در چین وجود داشته است. داود تنک در فصل نهم از کتاب اسلام صراط مستقیم درباره این مکتب چنین می گوید:

«در کتاب تائوته چینگ که لائوتسه آن را نگاشته است نظریه اصلی خود را شرح می دهد به نظر وی محبت و علاقه کامل بین دو کس هنگامی صورت پذیر است که زمام نفس در اختیار باشد و کینه و خصومت از میان برداشته شود و آن هم به دست نیاید، مگر با دل کندن از آرزو.»

لائوتسه می گوید:

«برای جلوگیری از حسادت و هم چشمی، فضایل خود را نشان دهید. برای مخالفت با دزدی به اشیاء نادر قیمت منهید. برای کسب آرامش روحی دامن آرزوها را طولانی نکنید»

ایده قوم یهود در اخلاق

قوم یهود نیز از ایده های اخلاقی طرفداری می نمودند و آن را شایسته پیروی جدی می دانستند. این جمله در ایده آنان بسیار جالب است:

«خداوند اطاعت کنندگان را که اعمال نیکو به جا می آورند پاداش خواهد داد؛ اگر چه هر کار زشتی کیفر خواهد داد اگر چه زشت بودن آنها به توسط هیچ پیغمبری تبلیغ نشده باشد، زیرا اعمال زشت و نیکو به توسط فطرت های پاک شناخته شده اند این نیروی فطری همان ضمیر است که خداوند به ما عطا فرموده است با نور آن فطرت رهبری شده ما کار شایسته را از کار ناشایسته تشخیص داده و تفکیک می کنیم ضمیر پاسبان امیری است که خداوند حکیم و رحیم خواسته است آن را برای ما موکل نموده تا نصایح و اوامر پدرانه خود را توسط آن ضمیر هنگامی که می خواهیم از راه راست منحرف شویم به ما گوشزد نموده و قاضی ما بوده باشد و چون امر شهادت گاهی بالا می گیرد و در مقابل خود ضمیر پاک را مغلوب می سازد، لذا خداوند وحی را توسط پیغمبران می فرستاد تا آن ضمیر پاک را تقویت نموده و انسان صدای عقل خالص یعنی صدای عقل الهی را بشنود.»

باز در همین عبارت توجه فرمایید که چگونه ضمیر را رساننده صدای خداوندی معرفی می کند.



نظر  

نوشته شده توسط طیبات در پنج شنبه 89/11/7 ساعت 11:15 صبح موضوع | لینک ثابت