« انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق » [ پیامبر اکرم (ص) فرمودند : من فرستاده شده ام تا به پایان برسانم مکارم اخلاق را . ]

در موضوع اخلاق مباحث فراوانی داریم . ازجمله : تحولات تاریخی که اخلاق در مجرایش قرار گرفته است ، اصول ثابته اخلاق ، اصول قابل تغییر اخلاق ، ارتباط اخلاق با اقتصاد ، ارتباط اخلاق از نظر روانی ، عوامل اساسی اخلاق و ... .

متاسفانه در دوران ما و جوامع امروزی موقعی که از مباحث انسانی صحبت می شود وقتی اصول اخلاق و سازندگی آن به میان کشیده می شود می گویند : نصیحت مکن !!! شما با علم و فلسفه سرو کار دارید ؛ نصیحت را ولش کن . وقتی بحث ، به موضوع اخلاقی می رسد ؛ می گویند : بحث اخلاقی است ، زیاد مهم نیست ؛ بعدا به آن هم می رسیم . مثل اینکه یک بچه ای به مادرش بگوید که : مامان ، من گیلاس هم می خواهم . که پدر و مادرش کار خیلی واجبی دارند و به آن بچه می گویند خوب حالا گیلاس هم به تو می خریم . دیگر خیلی اذیتمان نکن .

قیافه گویندگان همچون قیافه ای است درباره اخلاق و آدم شدن که این بدتر است از عدم عمل به قوانین اخلاقی ؛ چون این فلسفه تراشیدن است .

می گویند : نصیحت مکنید . گذشتگان شما اشتباه فرموده اند که به انسان ها نصیحت کرده اید که ما وراء خور و خواب و خشم و شهوت جوهر دیگری دارید. !!!

اخلاق از نظر تاریخی ، تاریخی بس کهن دارد که شاید بتوان گفت ، به درازای عمر انسانی .

 

 

روش اخلاقی درهند باستان

در کتاب منودهرماساسترا یا قانون فقهی هند که قدیمی ترین قوانین شناخته شده است ، مشاهده می گردد :

1-     استاد : بر طالب علم لازم است که استاد خود را تعظیم نماید و با دست خود پاهای او را بمالد .

2-     قلب : بهترین پرستش یک فرد برهمنی این است که خداوند را در قلب خود ستایش نماید .

3-     آموزگار تو از پدر و مادر تو افضل است ، زیرا لذایذ جسمانی آنها را به وجود آورده در صورتی که آموزگار کسی است که زندگی بی نهایت را به تو عطا نموده است .

4-     کاری مکن که زنده ای از زندگان اذیت شود .

5-     هرگز قلب کسی را با سخنی مجروح مکن ، اگر چه قلب خودت مجروح بوده باشد .

6-     به هیچ کسی حسد ورزی مکن ، زیرا حسد ، فضایل را می خورد ، چنانچه آتش هیزم را می خورد .

7-     کسی که تنها غذا می خورد ، شکم خود را با آتش پر می کند .

8-     عمر طولانی و فرزندانی نیکو و ثروتی دائمی ، همه اینها به خوبی اخلاق مربوط است .

9-     آنچه را قلب اطمینان دارد ، عمل کن و آنچه که در سینه خود ، تشویشی در باره آن داری انجام مده ، زیرا در چنین کاری خیری وجود ندارد . و ...

 

اخلاق در مصر باستان

مسئولیت مردمان مصری باستان در برابر اوزیریس ( خدای مردگان جهان پــــــس از

مرگ ) مردگان بایستی 42 ماده را در نزد اوزیریس اعتراف می نمودند که بعضی ، عبارت اند از :

1-    من کسی را نکشتم .

2-    از کسی سرقت نکرده ام .

3-    دروغ نگفته ام .

4-    در موقع سخن گفتن صدایم را بلند ننموده ام .

5-    مخفیانه به سخن دیگران گوش نداده ام .

6-    زنا ننموده ام .

7-    از شنیدن حقیقت اجتناب نکرده ام .

8-    در کشیدن میزان خیانت ننموده ام .

9-    صدای خداوندی را در دلم سبک نشمرده ام .                   من پاکم من پاکم

حدود 5 یا شش هزار سال پیش .

به ماده اخیر توجه بیشتر کنید . صدای خداوند را در دلم سبک نشمرده ام ؛ نه اینکه نشنیده ام ، انسان می شنود ، ولی سبک نشکردن مهم است . آیا مطالبی بهتر از اینها در مورد انسان وجود دارد ؟ مگر نه این است که تمامی ادبیات زیبای دوران معاصر ما در امثال کتاب بینوایان خلاصه می شود ؟

« ژان والژان که فعلا ( بابا مادلن ) شهر دار نیکوکار و محترم است . درک نموده است که یک نفر به نام شان ماتیو را به عوض او گرفته و می خواهند محاکمه نموده و آن را زندانی نمایند ، ولی آن شخص ، شان ماتیو است و ژان والژان نیست . ژان والژان حقیقی همین آقای مادلن ، شهردار محترم می باشد . آیا برود آن بیچاره بیگناه را نجات بدهد یا اینکه بگذارد هر چه می شود ، بشود . بابا مادلن به اتاق خود رفت و آن را بسیار غریب یافت . چنان غریب که در خلال تفکرات خود نمی دانم به تحریک چه هیجان وصف ناپذیر از روی صندلی خود برخاست ، و در اتاق خود را محکم بست و بیم از آن داشت که مبادا باز هم چیزی به درون آید در مقابل حوادث ممکنه سنگر بندی می کرد ، یک لحظه بعد ، چراغ اتاق خود را خاموش کرد . این روشنایی مزاحم او بود . به نظرش می ریسد که ممکن است کسی او را ببیند . این کس چه بود ؟ دریغا کسی را که می خواست به اتاقش راه ندهد ، داخل شده بود ، کسی که می خواست کورش کند ، او را می نگریست .او وجدان بود. او یعنی خدا »

آن ماده نهم در قانون مصری در تطابق با بینوایان ویکتور هوگو نشان می دهد که وجدان همان وجدان است و بشر همان بشر . فقط شکل و لباسش عوض شده .

اگر چه مواد مذبور به عنوان باز خواست دینی در مقابل خدای مردگان ( او زیریس ) وضع شده ، ولی بسیار روشن است که همین مواد ، مطلوبیت آنها را در اجتماع آن دوران به خوبی اثبات می کند و کاملا توضیح می دهد که خوب و بد چه بوده است و چگونه آنها را مراعات می کردند .

ادامه دارد ...

منابع :

1-    اخلاق و مذهب ، علامه جعفری ، ص 1 تا 18

2-    ثقافه الهند ، ص 76

3-    تاریخ العالم ، ج 1 ، ص 682 و 683

4-    تاریخ الاخلاق ، ص 9 تا 18

5-    بینوایان ، ویکتور هوگو ، ج 1 ، ص 202 و 203

سخنرانی علامه جعفری در موضوع اخلاق ، جلسه 354



نظر  

نوشته شده توسط طیبات در شنبه 89/11/9 ساعت 5:7 عصر موضوع | لینک ثابت