ولادت : 1320 هـ . ق وفات : 1409 هـ . ق محل تحصیل : قم
محل ولادت : خمین محل دفن : تهران اساتید : حضرات میرزا علی اکبر حکیمی یزدی ، شیخ عبد الکریم حائری ، سید محمد تقی خوانساری و ... استاد عرفان : میرزا محمد علی شاه آبادی
ایشان از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوش و حواس سرشار ، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح را فرا گرفت . پس از هجرت به حوزه علمیه قم به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی حوزوی را طی کرد و طی سالیان طولانی به تدریس دوره های فقه و اصول و عرفان و اخلاق اسلامی در قم و نجف پرداخت . تالیف کتاب های شرح دعای سحر و مصباح الهدایه در حدود سی سالگی نشان از افکار عمیق و روح بلند و عرفانی ایشان در این سنین را دارد . از میرزا جواد تهرانی نقل است : « من شصت سال تمام امام را زیر نظر داشتم ، حتی یک ترک اولی هم از ایشان ندیدم .» حضرت امام به قرائت قرآن بسیار تقید داشت . زمانی که چشمانش ناراحتی پیدا کرده بود ، دکتر به ایشان گفت چند روز قرآن نخوانید . امام خندید و فرمود « من چشمم را برای قرآن خواندن می خواهم . چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم ولی قرآن نخوانم . » در هنگام عبادت ، نه اهل علم بود و نه سیاست . چنان مشغول عبادت می شد که گویی کار دیگری جز این ندارد و دعای عرفه را با وجود سن زیاد ایستاده می خواند و عشق و علاقه اش به اهل بیت (ع) وصف ناشدنی است .
آقای کوثری نقل می کرد : « پس از شهادت آقا مصطفی در نجف به خدمت امام رسیدم . عرض کردم اجازه می دهید ، ذکر مصیبتی کنم . اجازه فرمودند ؛ هر چه نام آقا مصطفی را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب کنم که در عزای پسر اشک بریزد همچنان ساکت و آرام بودند ولی همین که نام حضرت علی اکبر را بردم ؛ هنگامه شد . امام آنچنان گریستند که قابل وصف نیست .
رهبری و هدایت حکیمانه او در انقلاب اسلامی ایران ، تجدید حیات را به دنبال داشت ، عارف مجاهدی که قدرت های جهان را به زانو در آورد . هنگام بازگشت به ایران ، هنگامی که متوجه استقبال کمیته شد ، فرمود : مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند ؟ طلبه ای از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران بر می گردد . آخرین روز های عمر شریفش ، تقریبا درحالت اغما بود . تنها هنگامی که وقت نماز را به ایشان ابلاغ می کردند ، چشمانشان را می گشودند و نماز را به جای می آوردند . این بیت از سروده های ایشان است .
غم مخورایام هجران روبه پایان میرود این خماری ازسرما، می گساران می رود
منبع : افلاکیان خاک نشین ، ص 97
نوشته شده توسط طیبات در شنبه 89/11/9 ساعت 4:40 عصر موضوع | لینک ثابت
درباره وبلاگ
فهرست اصلی
دوستان
پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
طراح قالب
POWERED BY