یکی از مسائلی که در راستای تهذیب نفس مهم و موثر است و حضرت علی (ع) به آن اهتمام ورزیدند ، عمل کردن آدمی به آموخته های خویش است و از همین رو است ، علم را تا چندی علم می دانند که بدان عمل شود و عدم عمل به آن سبب عدم ملکه به آن گشته که این همان جهل است .

از آنجائی که انسان محکوم به سیر از این سرا به سرای دیگر است و برای اینکه این راه ممتد و دشوار را به آسانی طی کند . حضرت علی (ع) ابتدا انسان را با این مسائل آشنا کرده ، وی را به فراگیری دستورات الهی راهنمایی می کند و سپس می فرماید : اکنون که به احکام الهی عالم شدید به آنها عمل کنید ؛ بکوشید عامل باشید نه عالم ! آنچه مهم است عقل است نه علم ، علم نردبان و وسیله عقل است که اگر به عمل نشست می شود عقل .

اگر در آدمی نوری پیدا شود که بینی غرایز سرکش را به خاک بمالد و تمام امیال و غرایز حیوانی او را مهار نماید آن عقل است فرمود : بدانیدو به دانشتان بها دهید و عمل کنید .علی (ع) در یکی از جمله های بلند نهج البلاغه می فرماید :« رُب عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه [1]» چه بسا دانشمندانی که کشته جهل خویش هستند ، عالمند نه عاقل ، علمی که همراه دارند نفعی به حالشان ندارد ، زیرا وقتی به عمل ننشیند ، حجاب است و هر چه بیشتر ، پرده غلیظ تر خواهد شد .

« العلم هو الحجاب الاکبر » علمی که عمل را به همراه ندارد همان جهل است . می فرماید : « لا تجعلوا عقلکم جهلا[2] » دانش خویش را جهل قرار ندهید ، علم شما را فریب ندهد و باعث غرورتان نشود به جای آنکه تواضع بیافریند ، تکبر نیاورد . و سپس می فرماید : « و یقینکم شکا » و اگر یقین دارید آنرا بر اثر عصیان به شک تبدیل مسازید . شاک راهی را طی نمی کند مردد بوده و به بازی سرگرم . فرمود : اگر یقین پیدا کردید به آن عمل کنید ، چراکه اگر عمل نکنید ولو خوب هم بدانید سرانجام به شک می انجامد و لذا فرمود : « اذا علمتم فاعملوا و اذا تیقنتم فاقدموا »[3] و اگر فرموده العلم مقرون بالعمل ، فمن علم عمل و العلم یهتف بالعمل فان اجابه والا فارتحل عنه »[4] به آن معناست که اگر انسان طبق علم عملی ، وظایف خود را انجام داد آن علم باقی می ماند و گرنه فراموش خواهد شد . چنانکه می فرمایند : علم ندا می کند عمل را و اگر به آن جواب داده نشود ، کوچ خواهد کرد و کوچ و رحلت علم سبب می شود که جهل جای آن بنشیند و رحلت علم ، خود جهل است چرا که جهل امری وجودی نیست ، بلکه همان عدم ملکه علم است .

 

 

گلزار زهرا (س)

ای زنور چهره ات تابنده ماه ومشتری                 خیره ، چشم اختران گنبد نیلوفری

آفتاب برج عصمت گوهردرج عفاف                شمع بزم آفرینش،مهد فضل سروری

درحریم عفتش مریم زجان خدمتگذار             هاجر آنجا ایستاده باادب در چاکری

آیت عصمت ز خلاق ازل بر فاطمه                   ختم شد چون برمحمد(ص)آیت پیغمبری

قدراین یکدانه گوهررا علی دانست وبس             آری آری قدرگوهرراکه داند؟گوهری

 



[1]   - نهج البلاغه ، حکمت 107

[2]   - نهج البلاغه ، حکمت 274

[3]   - نهج البلاغه ، حکمت 274

[4]   - نهج البلاغه ، حکمت 366



نظر  

نوشته شده توسط طیبات در شنبه 89/11/9 ساعت 5:12 عصر موضوع | لینک ثابت