زندگینامه عالم عارف محمد جواد انصاری همدانی (ره)

« ملکی مرا به آسمان برد . از طبقات آسمان مرا بالا برد و آنگاه پیامبر (ص) را دیدم که سرشان را بالا آوردند و بشارت فرزندم را دادند و فرمودند : مواظب این بچه باش که مورد نظر ماست .» این خواب مادر پاکدامن است که می خواهد در آغوش پر مهرش کودک دل بندی را پرورش دهد که روزگاری آتش بر دل سوختگان شیدا زند و شراب عشق را شوری دیگر اندازد .

در سال 1320 هـ . ق مطابق با 1280 هـ . ش در شهر همدان طفلی از دبستان عشق پا به گهواره زمین می نهد . پدر ایشان مرحوم حاج ملا فتح علی همدانی از علماء و فضلای همدان بود . البته زادگاه ایشان همدان نبود بعد ها برای تبلیغ و برنامه های مذهبی به آنجا هجرت کردند . و مادر ایشان انسانی وارسته به نام ماه رخسار السلطنه از وابستگان ناصر الدین شاه بود .

ایشان در سن 8 سالگی تحصیلات حوزوی خود را در شهر همدان آغاز کرد و فقه و اصول را نزد اساتیدی از جمله سید علی عرب نجفی تلمذ نمود . و بعضی کتب فلسفه ، نظیر منظومه سبزواری و اسفار را در خدمت ایشان آموخت . رشته طب خمسه یونانی را در همدان نزد حاج میرزا حسن کوثری همدانی یاد گرفت ، به طوری که در خانواده ایشان نیازی به طبیب نبود . ایشان به خاطر توانایی ذاتی و استعداد بسیار بالا و نیز پشت کار و همتی والا در سنین جوانی ، یعنی 24 سالگی موفق به دریافت درجه اجتهاد شد . بعد از اینکه برگه اجتهاد ایشان توسط علمای همدان تایید گردید . به تشویق بعضی از بزرگان به قم سفر کردند و در درس مرحوم آیت الله حائری یزدی حاضر شدند و بعد از اینکه ارتباطی بین ایشان بر قرار می گردد . با وجود اینکه آیت الله حائری به ایشان می فرماید شما دیگر نیاز به تحصیل ندارید ولی آقای انصاری چند سالی در خدمت ایشان می مانند . آیت الله حائری ایشان را به خدمت آقا سید ابو الحسن اصفهانی می فرستد و ایشان برگه را با تجلیل امضا می کند و همچنین برگه اجتهاد ایشان به دست بزرگانی مانند : آیت الله محمد تقی خوانساری و آیت الله قمی بروجردی امضا می شود و سابقه آشنایی آقای انصاری با امام خمینی (ره) و آیت الله آخوند ملا علی معصومی و سید محمد تقی خوانساری در همان حوزه درس شیخ عبد الکریم حائری بود . آقای انصاری پیش از سفر به قم و آغاز تحولشان در همدان تدریس دروس حوزه در سطح و درس خارج داشتند . محل انس او تنها شاگردان نبود بلکه هر کس را متناسب با سعه وجودی خود سیراب می کرد . حتی علماء و مراجع به خدمتشان می رسیدند و در خواست دستور العمل یا توصیه خاص می کردند . بدین ترتیب ایشان مرجع مراجع شدند . در میان شاگردان او می توان به این بزرگان اشاره کرد : آیت الله حسن علی نجابت ـ آیت الله شهید سید عبد الحسین دستغیب ـ آقای غلامحسین سبزواری و حجه الاسلام و المسلمین سید عبد الله فاطمی و ... . روز 19 اردیبهشت ماه سال 1339 هـ .ش مطابق با 2 ذی القعده 1379 هـ . ق دفتر حیات طیبه این عارف شوریده بسته می شود .

منبع : کتاب سوخته ، ص 9

نکته ها :

1-    در مورد تواضع : آیت الله قاضی می فرمود : من لنگه کفش آدم های خوب هم نمی شوم .

2-    آیت الله قاضی می فرمود : برزخ من در دنیا فقر است و دیگر در برزخ مشکلی ندارم .

3-    اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به جایی نرسد ( یعنی به مقامات عالیه نرسد ) مرا لعن کند .

4-  کافر را هم لعن نکنید ؛ ممکن است در وقت مردن به حسب فطرتش مومن مرده باشد ( علامه میرزا محمد علی شاه آبادی )

5-  حضرت امام می فرمود : من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر می دهم که این یک کلمه تذکر برای همه است « حب الدنیا راس کل خطیئه » .

6-  آیت الله عبد الکریم کشمیری می فرمود : « به خدا نخواهی رسید تا شرک خفی و جلی را از بین ببری ؛ همان شرکی که پیامبر فرمود از راه رفتن مورچه در شب تاریک روی سنگ سیاه مخفی و پنهان تر است . »

7-    سید محمد حسن الهی طباطبایی می فرمود : « از حسنات اعمالتان که خیال می کنید حسنه است توبه کنید تا چه رسد به معاصی . »

8-  آیت الله میرزا محمد جواد انصاری همدانی می فرمود : « نوافل را بخوان ؛ اگر فرصت نداشتی در حین راه رفتن بخوان .»

9-  میرزا محمد علی شاه آبادی می فرمود : « انسان دورترین سلاسل موجودات است ، لیکن دورش نکرده تا دورش اندازد ، بلکه دورش نموده تا با عشق و اطاعت نزدیکش نماید .»

  10- الهی طباطبایی « هر چقدر عظمت پروردگار روشن می شود ، حقارت انسان آشکار تر می گردد .



نظر  

نوشته شده توسط طیبات در شنبه 89/11/9 ساعت 4:38 عصر موضوع | لینک ثابت