سالک باید نسبت به مخالفت ها و معصیت های گذشته خویش نادم باشد ، چه این مخالفت ها و معصیت ها از باب ترک واجب و تضییع آن و سهل شمردن اوامر الهی باشد و چه از باب ارتکاب محرمات و اهمیت ندادن به نواهی الهی باشد . ندامت سالک هر اندازه حقیقت داشته باشد ، به همان اندازه مشمول رحمت و عطف حضرت حق خواهد بود .

ندامت نسبت به آنچه از انسان سر زده و گذشته است ، برای خود دارای درجات و مراتب می باشد . گاهی ندامت کاملا صوری بوده و در حقیقت ، انسان به حکم ناقص عقلی از گناه ، نادم می گردد و از آن توبه می کند . یعنی به محاسبه عقلی پرداخته و به لحاظ ایمان به آخرت و اعتقاد به مجازات اخروی ، مصلحت خویش را در ادامه دادن به گناه نمی بیند و انجام دادن گناه را به ضرر خود یافته و تا حدودی متنبه شده و گناه را ترک می کند و نسبت به آنچه گذشه نیز تاسف اجمالی می خورد که نمی بایست به گناه آلوده می شد .

اینجا مسئله ندامت در حقیقت در ترک گناه خلاصه می شود و می توان گفت این ندامت ، یک ندامت سطحی و صوری است و از حقیقت ندامت در آن چندان خبری نیست . و می شود گفت که ندامتی است بسیار ناقص . چنین ندامتی به قلب انسان راه نیافته و ظاهری از ندامت را دارد ، نه اصل ندامت و جان آن را ، زیرا اصل ندامت و پشیمانی عبارت است از انزجار سخت و نفرت شدید نسبت به آنچه در گذشته انجام گرفته و جان ندامت هم آتشی است که در باطن انسان شعله ور می شود .

ندامت سطحی انسان را به لحاظ اجتناب از گناه ، اگر در اجتناب خویش ثابت بماند ، از گناه و آثار سوء آن در باطن و در آخرت از وقتی که گناه را ترک نموده ، محفوظ می دارد . اما نسبت به گذشته گناه و نسبت به آثار سوء باطنی و تبعات اخروی آن چندان ارتباطی پیدا نمی کند ، مگر اینکه این ندامت از مرحله سطحی گذشته و به قلب انسان راه یابد .

گاهی هم ندامت ، یک ندامت واقعی و به معنای کلمه است ، یعنی بسیار ریشه دار و جانکاه می باشد . و این در صورتی است که انسان به تبعات و گرفتاری های گناه چه در باطن و چه در آخرت ، تا حدودی توجه کامل داشته باشد و شناخت وی نسبت به معصیت و نسبت به آثار سوء آن یک شناخت نسبتا خوبی باشد .

ندامت واقعی در حقیقت آتشی است در دل که موجب انزجار سخت از گناه گذشته بوده و حالتی در درون انسان ایجاد می کند که گویی انسان باطنا از عملی که در گذشته انجام می داده یک نوع حالت فرار دارد و از آن فاصله می گیرد .

آتش ندامت در صورت کامل آن ، چنان وجود انسان را می گیرد و چنان نفرت و انزجاری نسبت به عمل گذشته به وجود می آورد که نه تنها مانع از تکرار آن عمل می گردد ، بلکه ، انسان حتی راضی به تصور انجام دادن دوباره همان عمل هم نمی شود و در تعبیر روشنتر ، فکر معصیت را هم نمی کند ، تاجایی که از معاشرت صاحبان معصیت ، و از اینکه سخن از همان معصیت به میان آید نیز وحشت می کند . و بالاخره ، آتش ندامت ، آتشی است بس مبارک .



نظر  

نوشته شده توسط طیبات در شنبه 89/11/9 ساعت 5:13 عصر موضوع | لینک ثابت